درنشست «شهر و چالش خشم» عنوان شد
ایران؛ رتبه اول تجربه خشم درسال 2015
معصومه سلیمی نسب
مرکز مطالعات فرهنگی شهر تهران نشستی با عنوان «شهر و چالش خشم» در فرهنگسرای سرو برگزار کرد که در این نشست دکتر شیرین احمدنیا (جامعهشناس عضو هیاتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی)، دکتر فرح ترکمان (عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی و مدیر گروه جامعهشناسی احساسات انجمن جامعهشناسی ایران) و دکتر مهرداد عربستانی (عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران و نایب رئیس انجمن انسانشناسی ایران) به بررسی خشم از دیدگاه جامعهشناسی احساسات، تجربه احساس خشم و ابعاد و چالشهای آن در جامعه و بررسی راهکارهای مواجهه و مداخله برای کاهش و از بین بردن آن در جامعه پرداختند. «گزارش سلامت» به بازخوانی اهم مطالب ارائهشده در این نشست پرداخته است.
دکتر فرح ترکمان: ضرورت بازخوانی رابطه خشم و قدرت
خشم حالتی است که باعث ناراحتی میشود. به مرور به طغیان میانجامد. افزایشیابنده است و میتواند به صورت فردی و اجتماعی ابراز شود.
خشم بر اساس رفتار سایرین شکل میگیرد. حتی خشم فرد نسبت به خودش بر اساس رفتار دیگران شکل میگیرد. قضاوتهای دیگران و حرفهای آنها میتواند خشم را در فرد به وجود آورد. در حالت خشم تغییرهای فیزیولوژیک دیده میشود؛ اخم کردن، بالا کشیدن چانه، فریاد زدن، به هم فشردن صورت و تپش قلب، اما این موارد فقط نشانههای خشم هستند. خشمی که در جای دیگری شکل گرفته، انسان را برای اقدام به عملی در جای دیگر آماده میکند... توهینها، دلخوریها، بیعدالتیها، بیاحترامیها، سرزنشها و کارهای نامناسب دیگران و هدف تخطی و تجاوز دیگران قرار گرفتن خانواده، محل کار، بافت همسایگی و تقسیمبندیهای اجتماعی، باعث تجربه کردن فضای خشم میشوند. خانواده برای آرامش فرد است اما میتواند فضای مساعدی برای برانگیزاندن احساس خشم باشد؛ عدم امکان تقسیم زمان معین با دیگران، توقعات بیجا، بیتوجهی به حضور دیگران و تقسیم کار نابرابر، وظایف مربوط به پدر و مادری، عیبجویی کردن و مخالفت کردن با آزادیها...
در محل کار، روابط با همکاران و روسا مهم هستند. در این روابط انتظار عدالت وجود دارد. هرکس در محیط کارش ببیند جایگاهش، امتیازاتش، شأنش و نقشش در آن مکانی که درخورش است، قرار ندارند، احساس خشم میکند. سرخم کردن و مرئوس بودن در محیطی که شایستهسالاری در آن نباشد هم ایجاد خشم میکند. این خشم میتواند به صورت غیبت، ناراحت کردن همکاران و ارباب رجوع، کمکاری و ناقص کار کردن بروز پیدا کند. بافت همسایگی با 2 دلیل مشکلهای همسایگی و کیفیت روابط و انتظارات در همسایگی میتواند از عوامل بروز خشم باشد. مشکلهای همسایگی مثل سر و صدا، ریختن زباله، تخریب در و دیوار و خراب کردن وسایل و امکانات. کیفیت روابط را هم ترکیب نژادی، قومی و ملیتی به وجود میآورد که هرچه تنوع بیشتری در این ترکیب وجود داشته باشد، افراد در ارتباط برقرار کردن با هم دچار مشکلهای بیشتری میشوند. از طرفی، قوانین همسایگی خودساخته هستند و اغلب به نفع اکثریت، بنابراین افرادی که در اقلیت قرار میگیرند و نمیتوانند جابجا شوند راهی جز بروز خشم ندارند. تقسیمبندیهای اجتماعی هم باعث خشم افراد میشوند. مهمترین این تقسیمبندیها، طبقه اجتماعی است که باید بر اساس میزان سواد، درآمد و شغل افراد باشد اما زمانی که این 3 مولفه با هم هماهنگ نباشند مثلا سطح سواد پایین با درآمد بالا همراه باشد. خشم به وجود میآید یا اینکه وقتی شخصی با سواد بالا در جایگاه مناسبی قرار نگیرد، ایجاد خشم میکند. یکی از مهمترین این تقسیمبندیها هم جنسیت است. رویکردهای جنسیتی برای آن جنسی که در موضع کمقدرتی قرار داده میشود، فضای خشم را مساعد میکند. سن هم یکی از تقسیمبندیهای دیگر است. وقتی به انتظارات افراد در سنین جوانی، میانسالی و پیری پاسخ داده نشود، خشمگین میشوند. زندگی اجتماعی از روابط ساخته شده است. بیشترین و ساختاریافتهترین روابط، روابط قدرتی هستند. وقتی شخص احساس کفایت و برابری کند خشنود و پرامید میشود ولی وقتی مولفههای قدرتی دیگری وارد میشوند و کفه ترازو به سمت نابرابری میرود، زمینه ایجاد خشم مهیا میشود. در واقع این مولفههای قدرتی باعث وادار کردن دیگران به کاری میشود که نمیخواهند و به عبارت دیگر، وادار به اطاعت میشوند و این عامل آنها را به کمبود قدرت میکشاند بنابراین خشمگین میشوند.. تاکتیکهای افراد برای اینکه روابط قدرتی را به سمت فضای عدم کفایت ببرند به 2 گروه تقسیم میشود؛ تاکتیکهای مستقیم جسمی و عاطفی. تاکتیکهای جسمی مثل زندانی کردن، کتک زدن، قتل، کنترل فضای زندگی، هل دادن، فشار دادن و جلوگیری از دسترسی به واجبترین نیازهای انسانی. تاکتیکهای مستقیم عاطفی مثل طرد عاطفی، بد دهنی، خودداری از بحث کردن زمانی که فرد مقابل میخواهد گفتوگو کند، تحقیر، اهانت به فرد یا گروه و جیغ زدن و فریاد کشیدن. تاکتیکهای غیرمستقیم هم وجود دارند که خیانت، فریبکاری، دروغگویی و شایعهپردازی از جمله آنهاست.
دکتر مهرداد عربستانی:
ریشههای خشم در ایران
نتایج یک نظرسنجی بینالمللی که موسسه گالوپ انجام داده، نشان میدهد در سال 2015 ایران رتبه اول تجربه خشم را بین تمام کشورهای جهان داشته است. نیمی از ایرانیان در این نظرسنجی اظهار کردهاند در سال گذشته برای تهیه غذا و مسکن برای خانواده خود دچار مشکل بودهاند. این مشکلها در ایجاد احساس خشم اساسی و مهم هستند... بیکاری و نداشتن امنیت شغلی از مشکلهای دیگری است که باعث بروز خشم میشود، حتی قوانین کار هم به نوعی هستند که در آنها قدرت چانهزنی برای کارمند و کارگر وجود ندارد. با آنها قرارداد سفید امضا میشود و هر چقدر بخواهند مزد یا حقوق میدهند. همین شرایط هم در به وجود آوردن احساس خشم بسیار مهم و تاثیرگذار است. وقتی جامعه در ازای محرومیتی که تحمیل کرده مواهب متناسبی به اعضایش ندهد، تجربه ناکامی و خشم میتواند به یک تجربه همهگیر تبدیل شود. قدرت و منزلت که خود باعث کنترل بر زندگی و نیز دریافت احترام از جانب دیگران میشود از عوامل تعیینکننده در تجربه خشم میان افراد و گروههای مختلف اجتماعی هستند. به این ترتیب انتظار میرود افرادی که از قدرت (تحمیل نظر خود به دیگران و کنترل شرایط خود) و نیز منزلت( احترام و پذیرش از جانب دیگران) برخوردارند، تجربه بروز خشم را کمتر داشته باشند. خشم میتواند نوعی از ارتباط جاندار برای گفتوگو در باب عدالت باشد. پس خشم صدایی است که باید شنیده شود. اگر خشم تنها به عنوان «از دست دادن کنترل هیجانی» یا نوعی نقیصه شخصیتی مورد مذمت قرار گیرد، ممکن است باعث سرکوب گفتوگو در باب بیعدالتی شود.
دکتر شیرین احمدنیا: این حلقه معیوب
مشکل خشونت شهری نه فقط یک مساله مربوط به امنیت، بلکه به عنوان موضوعی که ریشههای عمیق اجتماعی- اقتصادی دارد و پیامدهای اجتماعی و اقتصادی هم به بار میآورد، شناخته میشود. بسیاری از حکومتها در حال توانمند کردن اجتماعات محلی هستند تا آنها بتوانند از طریق برنامههایی مثل اقدامهای نظارتی و دیدهبانی خود شهروندان در سطح محلهها و برنامههای نظارتی مشابه، در امر پیشگیری از جرایم و خشونت مشارکت فعال داشته باشند.
ترس ناشی از تهدید خشونت یا بروز جرایم میتواند باعث جداافتادگی محلهها یا حوزههای همسایگیای بشود که میزان بالاتری از خشونت را تجربه میکنند و حوزههای همسایگیای که خشونت کمتری را درون خود دارند، ممکن است با دیوارهای بلند و ایجاد دروازهها و ورودیهای دارای نگهبانی، خود را از محیط پیرامونی پرخطرتر محفوظ بدارند. چنین اقدامهایی ساکنان محلههای جرمخیزتر را از دسترسی به امکانات و منابع موجود در محلههای ایمنتر محروم و محدود میکند و باعث تحریک بیشتر احساس طردشدگی در آنها میشود که به نوبه خود میتواند باعث حس ناکامی بیشتر و در نتیجه تمایل به اعمال خشونت بیشتر شود. از طرف دیگر، همین تماسهای کمتر، میان ساکنان حوزههای همسایگی مختلف در یک شهر به تقویت حس ناامنی میان افراد ساکن در محلههای مرفهتر میانجامد و در نتیجه آنها را به تغییر عادت به سوی انزواطلبی بیشتر وامیدارد.